به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «بلاغ» به نقل از نوید شاهد؛ شهید «حسن نیک پور»یکم اردیبهشت ۱۳۴۸، در شهر فریدونکنار به دنیا آمد؛ نام پدر نورعلی و مادر شوکت نام داشت. وی از سوی سپاه به جبهه رفت و در تاریخ هفدهم تیر ماه ۱۳۶۵، در مهران بر اثر اصابت ترکش به پهلو به شهادت رسید؛ وی در گلزار شهدای ازباران به خاک سپرده شد. فرازی از وصیت نامه شهید «حسن نیک پور» خدایا، پروردگارا، ای معبودم وای کسی که قدرتش همه چیز را فرا گرفته و همه چیز در مقابل او پست و تاب مقاومت ندارد و ای تنها آرام بخش دلها وای کسی که به وعده اش وفا میکند که وعده اش نابودی مستکبرین و به وراثت رساندن مستضعفین است. تو را حمد میگویم به خاطر وجود پاک سبحانیت و ستایشت میکنم که مرا در این زمان که یکی از فرزندان محمد (ص) خمینی کبیر، همچون پیامبر مردم را به یگانه پرستی و نفی از همه بتها به خصوص شیطان بزرگ میکند و همه مسلمین را به وحدت و ملت رشید ایران را به وحدت کلمه دعوت میکند. بار خدایا الان که دارم این وصیت نامه را مینویسم از تو میخواهم که توفیق شهادت را نصیبم کنی. گمان نمیبرم که شهادت نصیبم گردد، چون که شهید مقامی والا دارد و من فردی گناهکار و خوارم. خدایا، اینک به یاد تو به جبهه آمدهام نه برای انتقام بلکه به منظور احیاء دینم و تداوم انقلابم پای در چکمه میکنم. خدایا، امام زمان (عج) و نائب بر حق او را به یاری میطلبم و از او میخواهم به آن سوی و به آن راه که خود صلاح میداند، هدایتم کند. هدفم خدا، مکتبم اسلام و رهبرم روح الله است. هر قدمی که بر میدارم و هر گلولهای که شلیک میکنم و قلب دشمن را هدف میسازم به یاری خدا باشد. برای هر گلولهای که به بدنم میخورد با یاری خداوند تحمل کنم و دردش را پذیرا باشم. شکر خدای یکتا را که مرا در خانوادهای مسلمان به دنیا آورد و از پدر و مادرم سپاسگزارم که مرا به اخلاق اسلامی تربیت کردند و با اسلام راستین تا آنجا که خود به یاد داشتند، آشنایم ساختند و همینها باعث شدند که راه اسلام را ادامه دهم تا آنجا که جهاد برای اسلام راستین و برقراری پرچم لا اله الا الله را به جان پذیرفتم و شهادت را که ابتدای زندگی جاوید است. همانطوری که خداوند بزرگ وعده فرموده اگر لایق آن باشم و افتخارش نصیبم شود، منتهای سعادت خویش میدانم. مرا در جوار شهیدان به خاک بسپارید. اما پدر و مادر و خواهر و برادرم، با شما هم سخنی دارم، همه شما میدانید که با میل خود به جنگ با کفار رفتم یا لااقل زودتر معرفی کردن و رفتن با میل و خواسته خودم انجام گرفت، زیرا این رغبت رفتن را از شهیدان تاریخ اسلام آموختم. از این گذشته صحبت از دفاع و مکتب پیش آید دیگر صحبت از پدر و مادر و خانواده بیهوده است.ای مادر عزیز مرا ببخش و شیرت را بر من در آن لحظه جان دادن حلال کن وای پدرم و خواهرم و برادرم، مرا ببخشید که نسبت به شما بی احترامی نمودم از همه دوستان و فامیلان بخواهید که مرا ببخشند که به آنها بی احترامی نمودم و شماای دوستان و رفقای عزیز مرا ببخشید. شهادت آرزوی من است و عروسی من میباشد. انتهای خبر/
منبع خبر : بلاغ مازندران
** انتشار مطالب دیگر رسانه ها در این سایت صرفا جهت اطلاع پیدا کردن مخاطبان از اخبار منتشر شده در فضای مجازی است و رسانه نکته آنلاین، خبر ذیل را تایید یا رد نمی کند.
Friday, 11 July , 2025