حسین صنعت پور امیری در یادداشتی نوشت؛ مردی از کنار ما رفت که حقیقتا ابراهیم بود؛ او ابراهیم ایمان و اخلاق بود.
به گزارش نکته آنلاین ؛ متن یادداشت حجت الاسلام حسین صنعت پور امیری به شرح زیر است ؛
مردی از کنار ما رفت که حقیقتا ابراهیم بود؛ او ابراهیم ایمان و اخلاق بود؛ ابراهیمی که دستش در دست خدا بود و بر روی نمرودِ نفس خویش پا گذاشته بود.
ابراهیمی که از دلِ آتش کینه و بد اخلاقی سالم ماند و خدای متعال، آتش نفرتها و تهمتها و طعنه¬ها را برای او گلستان کرد. مردی که با تبر تهذیب، هم بت نفس خویش را شکاند و هم بت منیّت و تکبّر و بد اخلاقی و مردم گریزی را.
مردی از کنار ما رفت که از تبار توحید بود و اهل وادی ولایت؛خادمِ الرّضایی که خادمُ النّاس بود و افتخارش، نوکری مردم بود؛ مردمی که او را «رئیس» کردند؛ رئیس جمهور؛ ولی او خود را «خادم جمهور» می¬دانست و در گفتار و رفتارش این حقیقت را به اثبات رساند؛ او خادم بود و شرافتش را در تشریفات جستجو نمی¬کرد. او بزرگی¬اش را در کوچکی برای مردم و بندگی برای خدا جستجو می¬کرد. او دلش را به خدا داد و خدا دل مردم را متوجه او کرد. او در عین آسمانی بودن، خاکی بود؛ در روزهای سخت حوادث و بلایای طبیعی، به ابراز همدردی پیامی اکتفاء نمی¬کرد؛ بلکه با عبای خاک آلود، رو در رو و شانه به شانه مردم و در کنار مردم حضور پیدا می¬کرد و با لمس کردن دردها، همدردی میکرد.
او از جنس مردم بود؛ فقر و گرسنگی و رنج را در داستانها و رمانها نخواند، بلکه فقر را از کودکی لمس کرده بود؛ مدیر عالِم و حکیم بود؛ درکش بالاتر از مدرکش بود؛ لذا هیچ گاه در برابر مدرک¬دارنِ کم درک، مدرکش را به رخ نکشید. مدیر بود؛ رشد مدیریتی¬اش آسانسوری نبود؛ بلکه طبیعی بود و پله پله بالا آمده بود و البته خدا او را بالا آورده بود و بستر خدمت را برای او که عاشق خدمت بود فراهم کرد.
رئیسی، رئیس شد؛ رئیس جمهور؛ اما مست منصب و مقامش نشد و فریب عناوین و القاب را نخورد. برای خود زندگی لاکچری را انتخاب نکرد؛ بلکه مرد مجاهدت و میدان بود و از باب «سیّدُ القَومِ خادِمُهُم» سیادتش، به خدمت و نوکری مردم بود و «سیّد محرومان» لقب گرفت.
نمرودها، زندگی ابراهیم وار رئیسی را به سخره می¬گرفتند و زندگی ساده¬اش را از سر سادگی می¬دانستند؛ در حالی که او مؤمن زیرک بود و همیشه خدا را لحاظ می¬کرد و سیرۀ نبوی و سلوک علوی و فاطمی را پیشۀ خویش نمود ؛ بیشترین بهره را داد و کمترین بهره را برد و از سفرۀ بیت المال بی¬حساب نخورد و نبرد؛ و در زهد و ساده زیستی و مظلومیّت، به جدّ بزرگوار و مظلومش امیرالمؤمنین-علیه السلام- اقتداء نموده بود.
او در متن کار بود و به حاشیه¬ها و حاشیه¬سازها اعتنایی نمی¬کرد. در برابر ولی زمانش، اجتهاد نمی¬کرد؛ بلکه مجتهدی بود که در برابر تدابیر حاکم اسلامی مقلّد بود؛ او مقلّد محض ولایت بود؛ اگر چه به خاطر این ارادتش، طعنه می¬خورد و تهمت نثارش می¬شد؛ اما عاشقانه و مجاهدانه تلاش می¬کرد و می¬دوید و خود را پیش مرگ رهبرش نمود و چون حاج قاسم، سوخت؛ ولی با دشمنان ولایت نساخت.
رئیسی از کنار ما رفت؛ ولی از دل ما و دل مظلومان و آزادگان عالَم نرفت و نمی رود:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما
(خواجه حافظ)