العالم – ایران
استاد ژئوپلیتیک دانشگاه با اشاره به اینکه دونالد ترامپ، بنیامین نتانیاهو را نخست‌وزیر مناسبی برای دوران صلح نمی‌داند؛ درباره دلایل طرح موضوع موشکی ایران از سوی رژیم اسرائیل گفت: در سند امنیت ملی جدید آمریکا در خصوص برنامه موشکی ایران، اشاره قابل توجهی صورت نگرفته و این عدم اشاره موجب نگرانی و حساسیت اسرائیلی‌ها شده است. آنان در مقطع کنونی تلاش می‌کنند با بزرگ‌نمایی تهدید موشکی ایران، توجه و حساسیت دولت آمریکا را نسبت به این موضوع افزایش و زمینه همراهی ترامپ را فراهم کنند.
در آستانه یک‌سالگی دولت دوم «دونالد ترامپ»، نخست‌وزیر رژیم اسرائیل بار دیگر به آمریکا سفر کرده است. سفری که مهمترین دستورکارهای آن پیش از عزیمت «بنیامین نتانیاهو» به واشنگتن از سوی رسانه‌های وابسته به تل‌آویو اعلام و مشخص شده که غزه و ایران، در صدر اولویت‌های نتانیاهو قرار گرفته است.
نخست‌وزیر رژیم اسرائیل در حالی با رئیس‌جمهور آمریکا دیدار خواهد کرد که آتش‌بس غزه را که دونالد ترامپ به عنوان یکی از دستاوردهای یکسال ریاست جمهوری خود، فهرست کرده و به جهان نشان می‌دهد؛ با اقدامات و کارشکنی‌های تل‌آویو روبه‌رو شده و شکننده به نظر می‌رسد. همزمان برخلاف آنچه دولت آمریکا روی آن مانور می‌دهد؛ شرایط مردم غزه و دسترسی آن‌ها به امکانات ابتدایی زندگی بسیار دشوار و سخت است. از این رو باید دید رئیس‌جمهور آمریکا با برهم‌زننده اصلی تصویر صلح‌طلب خود یعنی نتانیاهو چه رویکردی در پیش خواهد گرفت.
موضوع دیگر مذاکرات این دو به یقین ایران است؛ جایی که نخست‌وزیر رژیم اسرائیل پس از بهانه‌جویی درباره برنامه هسته‌ای، این‌بار بر موضوع توان موشکی که اساسی‌ترین سلاح بازدارنده ایران است؛ تمرکز کرده است. در حال حاضر می‌توان گفت این سفر یکی از مهمترین بزنگاه‌ها نه برای اسرائیل که برای هویت آمریکا و رئیس‌جمهور آن است، جایی که ترامپ باید تصمیم بگیرد با زیاده‌خواهی‌ها و خواب‌های کابوس‌وار نتانیاهو برای منطقه و جهان چگونه باید برخورد کند. این رویکرد نشان خواهد داد که شعار «اول آمریکا» از سوی ترامپ تا چه اندازه مهم است و تا کجا می‌تواند آمریکا و دیگر نقاط جهان را از افتادن در دام جنگ‌طلبی‌های نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی نجات دهد. به منظور بررسی این سفر و نتایج و تبعات هرگونه تصمیم احتمالی رئیس‌جمهور آمریکا با «عبدالرضا فرجی‌راد» استاد ژئوپلیتیک دانشگاه به گفت‌وگو پرداختیم.
ترامپ در دوراهی انتخاب متحدان منطقه‌ای خود و حمایت مطلق از اسرائیل قرار گرفته است
نخست وزیر رژیم اسرائیل عازم آمریکا شده تا با رئیس‌جمهور آمریکا دیدار کند. بر اساس شواهد و اخبار قرار است در این دیدار آتش‌بس در غزه و مسئله موشکی ایران مهمترین محورهای گفت‌وگوها خواهند بود. هدف یا اهداف اصلی نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی از این سفر چیست؟ و چه موضوعی دیدار چهره‌به چهره با رئیس‌جمهور آمریکا را ضروری ساخته است؟
این سفر نتانیاهو به آمریکا سفر مهمی است. با توجه به شرایط منطقه و شرایطی که آمریکا در سطح جهانی در حال حاضر دارد، همچنین با توجه به تلاش‌های دونالد ترامپ برای ایجاد صلح در اروپا، مسئله ونزوئلا و نیز مسائل غزه و ایران، طبیعتاً می‌توان گفت که دونالد ترامپ دارای یک نقشه راه مشخص است و می‌داند که به دنبال چه اهدافی است. بنیامین نتانیاهو نیز به دنبال نقشه خود است تا هم بتواند دوام بیاورد و هم برتری ژئوپلیتیکی رژیم اسرائیل را در خاورمیانه حفظ کند. بنابراین، این سفر به این دلیل انجام می‌شود که بتواند با رئیس جمهور آمریکا به نوعی مصالحه و تفاهم دست یابد و بر اساس آن تفاهم، شرایط اسرائیل را بهبود بخشد.
این نکته را باید در نظر داشت که رویکرد آمریکا یا ترامپ با رویکرد اسرائیل کاملاً هم‌پوشانی ندارد و در برخی مسائل، این دو رویکرد متفاوت بوده و اختلاف نظرهایی در آن دیده می‌شود. آنچه به نظر می‌رسد نتانیاهو در آمریکا قصد دارد با ترامپ در میان بگذارد، مجموعه‌ای از مسائل مختلف است. نتانیاهو از سیاست‌های ترامپ در رابطه با غزه ناراضی است، اما نمی‌تواند این نارضایتی را به‌صورت علنی بیان کند؛ زیرا موقعیت سیاسی داخلی وی تضعیف شده است، به‌ویژه در ارتباط با مسئله دادگاه.
از سوی دیگر، ترامپ نیز به نوعی بر این باور است که نتانیاهو نخست‌وزیر مناسبی برای دوران جنگ بوده و به نظر می‌رسد تمایل دارد در شرایطی که خود شعار صلح را مطرح می‌کند و به دنبال کسب جایزه صلح نوبل در سال آینده است، در اسرائیل شاهد شکل‌گیری یک دولت جدید باشد. این موضوع به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که متحدان آمریکا در منطقه، مانند ترکیه، عربستان، مصر و قطر، مواضع و سیاست‌های تندتری نسبت به اسرائیل اتخاذ کرده‌اند. در واقع، دونالد ترامپ در وضعیتی دشوار قرار گرفته که یا باید به متحدان منطقه‌ای خود نزدیک شود یا از اسرائیل حمایت مطلق به عمل آورد.

در رابطه با غزه، ترامپ به‌شدت به دنبال ادامه طرحی است که ارائه داده است. تقریباً مرحله اول این طرح صلح اجرا شده و وی در تلاش است مرحله دوم آن را نیز اجرا کند. مرحله دوم برای نتانیاهو بسیار حساس است. نخست آنکه نیروهای اسرائیلی باید به مرزهای نوار غزه بازگردند. دوم، مسئله خلع سلاح حماس مطرح است. در این زمینه، آمریکایی‌ها حتی اصرار چندانی ندارند که سلاح‌های سبک و دستی حماس نیز جمع‌آوری شود، زیرا معتقدند این امر عملاً غیرممکن است. اما نتانیاهو بر این باور است که تمامی سلاح‌های نیروهای حماس باید در اختیار اسرائیل قرار گیرد. وی به این موضوع اعتماد ندارد که این سلاح‌ها به مدیریتی که قرار است در غزه شکل بگیرد ــ که گفته می‌شود نخبگان فلسطینی مدیریت داخلی آن را بر عهده خواهند داشت ــ واگذار شود. بنابراین، اختلاف نظر جدی میان نتانیاهو و ترامپ وجود دارد و درخواست نتانیاهو این است که امتیازاتی در این زمینه از ترامپ دریافت کند.
مسئله دوم، موضوع لبنان است که مسئله‌ای بسیار مهم محسوب می‌شود و باید به آن توجه کرد. نتانیاهو اصرار دارد که یا آمریکا اجازه دهد حمله‌ای به لبنان انجام شود، به‌گونه‌ای که این حملات آن‌قدر کوبنده باشد که حزب‌الله خود آمادگی تحویل سلاح‌هایش را اعلام کند، یا اینکه پیش از هرگونه حمله، آمریکا و دولت لبنان اقدامی انجام دهند تا این سلاح‌ها تحویل داده شود. در عین حال، هم آمریکا و هم دولت لبنان، با وجود اعمال فشار، تمایل دارند سلاح‌های حزب‌الله به ارتش لبنان تحویل داده شود. در این میان، تام باراک، نماینده ترامپ در سوریه و لبنان، در مصاحبه‌ای اعلام کرد که دولت لبنان باید با اسرائیل به توافق برسد و این دولت لبنان است که باید مرزهای امنیتی اسرائیل را تضمین کند. این به آن معناست که حتی اگر امکان خلع سلاح کامل حزب‌الله وجود نداشته باشد ــ که گفته می‌شود سلاح‌ها در جنوب رودخانه لیتانی گرفته شده است ــ باز هم دولت لبنان طرف گفت‌وگو با اسرائیل خواهد بود.
بر همین اساس، آمریکایی‌ها فشار آورده‌اند که دولت لبنان با اسرائیل وارد گفت‌وگو شود. این گفت‌وگوها یک دور انجام شده و آمریکا به دنبال آن است که لبنان را، همانند سوریه، به سمت طرح صلح ابراهیم سوق دهد. با عادی‌سازی روابط لبنان و اسرائیل، طبیعتاً خطری که از نظر آنان حزب‌الله برای مرزهای اسرائیل ایجاد می‌کند، کاهش خواهد یافت. در این زمینه نیز بحث جدی میان نتانیاهو و ترامپ در سفری که به‌زودی انجام می‌شود، وجود خواهد داشت.
مسئله سوم، موضوع ایران است. نتانیاهو به دنبال آن است که نظر ترامپ را جلب کند تا مسئله ایران را رها نکند. آمریکا به این نتیجه رسیده است و ترامپ نیز همواره اعلام می‌کند که سایت‌های هسته‌ای ایران نابود شده‌اند و به همین دلیل نگرانی خاصی وجود ندارد و تمایلی به درگیری با ایران نیست. اما نتانیاهو بر این باور است که میزان خسارات واردشده به تاسیسات هسته‌ای ایران سنگین نبوده و آمریکا باید با همراهی اسرائیل، برای نابودی سایر امکانات هسته‌ای ایران اقدام کند. این موارد از جمله مسائلی است که میان نتانیاهو و ترامپ مورد گفت‌وگو قرار خواهد گرفت.
مسئله مهم دیگری نیز وجود دارد که بیشتر جنبه داخلی دارد و ارتباط مستقیمی با تحولات منطقه‌ای ندارد. نتانیاهو از نظر وضعیت داخلی در شرایط مناسبی قرار ندارد. ترامپ از رئیس‌جمهور اسرائیل درخواست کرده است که نتانیاهو را مورد عفو قرار دهد. خود نتانیاهو نیز با ارسال نامه‌ای به رئیس‌جمهور اسرائیل، درخواست عفو کرده است. با این حال، احزاب مخالف اسرائیل به‌شدت با این نامه‌نگاری و همچنین با احتمال عفو نتانیاهو از سوی رئیس‌جمهور مخالفت کرده‌اند. این مسئله در حال حاضر به‌صورت پنهان و معلق باقی مانده است و نتانیاهو با خطر محاکمه در دادگاه و حتی روانه شدن به زندان مواجه است. از این رو، بار دیگر از ترامپ درخواست خواهد کرد یا تلاش خواهد نمود که وی فشار بیشتری وارد کرده و اقدامات بیشتری انجام دهد تا رئیس‌جمهور اسرائیل او را مورد عفو قرار دهد.
نتانیاهو تلاش می‌کند تا در دوره‌ای که ترامپ در قدرت است تکلیف ایران مشخص شود
گمانه‌ها و ادعاها حکایت از آن دارد که نتانیاهو با سناریوی جدیدی از ایران‌هراسی و این‌بار به بهانه موشک‌های ایران به کاخ سفید رفته است. برای این زیاده‌خواهی‌های نتانیاهو پایانی قابل تصور است؟
در پاسخ به این سوال، باید گفت که اسرائیل ایران را رها نخواهد کرد، همان‌گونه که ایران نیز اسرائیل را رها نمی‌کند. طبیعتاً اسرائیل، ایران را یک تهدید موجودیتی تلقی می‌کند و حامی اصلی خود را نیز آمریکا می‌داند. از این‌رو، نه مسئله موشکی ایران تاکنون حل‌وفصل شده است، نه مسئله هسته‌ای آن، و نه موضوع محور مقاومت در منطقه که از دید اسرائیل تهدیدی محسوب می‌شود. به بیان دیگر، اگرچه محور مقاومت تضعیف شده است، اما به‌صورت بالقوه همچنان وجود دارد.
بر همین اساس، سیاست همیشگی نتانیاهو تقویت ایران‌هراسی بوده است. وی به‌ویژه تلاش می‌کند تا در دوره‌ای که ترامپ در قدرت قرار دارد، تکلیف ایران مشخص شود. از این رو، نتانیاهو خواهد کوشید با ارائه به اصطلاح اسناد و مدارکی که معمولاً همراه خود به آمریکا می‌برد و توسط سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل جمع‌آوری شده‌اند، ترامپ را قانع کند که ایران تهدیدی بزرگ است؛ نه‌تنها برای اسرائیل، بلکه برای غرب، و بنابراین نباید ایران را رها کرد.
از نگاه نتانیاهو، سیاستی که ترامپ در پیش گرفته و بر این اساس اعلام می‌کند که با تداوم و تشدید تحریم‌ها، ایران به‌صورت خودکار تضعیف خواهد شد، در حالی که اقدام مشخصی در زمینه مسائل موشکی و هسته‌ای ایران انجام نمی‌شود، سیاستی خطرناک به شمار می‌رود و باید با جدیت بیشتری به آن پرداخته شود. به اعتقاد وی، اگر این موضوع جدی گرفته نشود، ایران به تقویت توان موشکی خود ادامه خواهد داد و علاوه بر آن، روند غنی‌سازی را نیز مجدداً از سر گرفته و دنبال خواهد کرد. بنابراین، نتانیاهو در آمریکا و در مذاکراتی که انجام خواهد داد، تلاش می‌کند ترامپ را تشویق کند تا این مسیر را ادامه داده و با رویکردی سخت‌گیرانه‌تر، مسئله ایران را در اولویت قرار دهد.
اعلام عدم درگیری با ایران می‌تواند تاکتیک و فریب نخست‌وزیر اسرائیل باشد
نخست‌وزیر اسرائیل پیش از عزیمت به آمریکا در گفت‌وگویی اعلام کرده که نمی‌خواهد با ایران درگیر شود؛ با توجه به تجربه جنگ دوازده روزه، این اعلام تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟ آیا نتانیاهو در تدارک درگیری تازه‌ای است؟
نتانیاهو پیش از سفر به آمریکا اعلام کرده است که به دنبال درگیری با ایران نیست. با این حال، در اینجا نمی‌توان با قطعیت تحلیل کرد که آیا این اظهارات نوعی فریب و تاکتیک سیاسی است یا خیر؛ مشابه آنچه پیش از جنگ دوازده‌روزه رخ داد، زمانی که به‌گونه‌ای صحبت می‌شد که نشان دهد قصد حمله وجود ندارد. در این زمینه نمی‌توان قضاوت قطعی داشت، زیرا شرایط بسیار پیچیده است. از یک سو، این احتمال وجود دارد که این اظهارات نوعی تاکتیک باشد. به‌ویژه آنکه مانورها و تمرین‌های موشکی اخیر ایران موجب نگرانی اسرائیلی‌ها شده است، خصوصاً در شرایطی که نخست‌وزیر اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی فلسطین یا در داخل اسرائیل حضور ندارد و این نگرانی وجود دارد که ایران اقدام به آغاز حملاتی کند. این مسئله به‌ویژه از آن جهت اهمیت دارد که حملات موشکی ایران در گذشته کارآمد بوده و موجب ایجاد ترس در میان اسرائیلی‌ها شده است. این یکی از احتمالات موجود است.
احتمال دیگر نیز آن است که واقعاً نوعی فریب در کار باشد، هرچند این احتمال را ضعیف‌تر می‌دانم. دلیل این امر آن است که حتی اگر اسرائیل به دنبال تجاوز به ایران باشد، بعید است این اقدام در آینده نزدیک، چه در روزها و چه در هفته‌های پیش‌رو، صورت گیرد. این موضوع به چند دلیل قابل طرح است: نخست آنکه آمریکا در حال حاضر آمادگی لازم برای ارائه پشتیبانی ضروری از اسرائیل را ندارد. دوم اینکه آمریکا و اسرائیل درگیر مسائل دیگری از جمله اروپا، اوکراین و ونزوئلا هستند.
سوم آنکه ترامپ در شرایط کنونی تمایلی ندارد با ایجاد یک درگیری جدید در منطقه، اوضاع را پیچیده‌تر کند، به‌ویژه اگر مسائل موجود هنوز به‌طور کامل حل‌وفصل نشده باشند. در نتیجه، حتی اگر قرار باشد حمله‌ای علیه ایران انجام شود، این اقدام نیازمند زمان خواهد بود و به‌صورت فوری انجام نخواهد شد. به نظر می‌رسد تا زمانی که وضعیت غزه به یک نقطه نسبتاً باثبات نرسد، ترامپ اجازه نخواهد داد نتانیاهو اقدامی نظامی علیه ایران انجام دهد.
شرایط به‌گونه‌ای نیست که ترامپ به‌طور کامل با خواسته‌های نتانیاهو موافقت کند
یکی از مهمترین بزنگاه‌های سیاست خارجی آمریکا در این دیدار رقم خواهد خورد از آن رو که ترامپ باید تصمیم بگیرد که به خواسته‌های شرارت‌آمیز اسرائیل تن دهد یا نه؟ از دیدگاه حضرتعالی این اتفاق خواهد افتاد؟
این موضوع به شرایط مختلفی بستگی دارد. اگر بخواهیم صرفاً بر اساس ظاهر امور تحلیل کنیم، به نظر می‌رسد شرایط به‌گونه‌ای نیست که ترامپ به‌طور کامل با خواسته‌های نتانیاهو موافقت کند. همان‌طور که در ابتدای بحث نیز اشاره شد، رویکردهای این دو در برخی حوزه‌ها متفاوت شده است؛ هرچند در برخی موارد هم‌پوشانی‌هایی وجود دارد، اما در بسیاری از مسائل نیز اختلاف نظر مشهود است. برای مثال، در موضوع لبنان، به‌نظر می‌رسد رویکرد مشترک و کاملاً منطبق میان آمریکا و اسرائیل وجود ندارد. در خصوص سوریه نیز وضعیت به همین صورت است و در مورد غزه نیز می‌توان همین اختلاف رویکرد را مشاهده کرد. بنابراین، این احتمال وجود دارد که در رابطه با ایران نیز رویکرد دو کشور کاملاً هم‌پوشان نباشد. ترامپ تمایلی به ورود به یک درگیری مستقیم با ایران ندارد، به‌ویژه آنکه پایان چنین درگیری‌ نامشخص است.
از سوی دیگر، ترامپ در داخل آمریکا نیز با چالش‌هایی مواجه است. حزب جمهوری‌خواه دچار شکاف شده و به دو جریان اصلی تقسیم شده است. یک جریان، جمهوری‌خواهان سنتی یا همان نئوکان‌ها هستند که معتقدند آمریکا باید سیاست‌های گذشته خود را ادامه دهد، با ایران، روسیه و چین مقابله کند و از اسرائیل حمایت گسترده به عمل آورد. در مقابل، جریان دیگری وجود دارد که از نفوذ قابل توجهی برخوردار است و به جریان «ماگا» شناخته می‌شود و برخی از اعضای آن در دولت نیز حضور دارند. این جریان، که در تقابل با سیاست‌های افرادی مانند روبیو قرار دارد، بر این باور است که آمریکا نباید وارد درگیری‌های بین‌المللی شود و باید تمرکز خود را بر مسائل داخلی معطوف کند.
بر همین اساس، اگر ترامپ بخواهد به خواسته‌های نتانیاهو توجه کند، این امر می‌تواند شکاف‌ها در درون حزب جمهوری‌خواه را تشدید کند. چهره‌هایی مانند تاکر کارلسون و دیگران بر این باورند که آمریکا نباید برای اسرائیل هزینه‌های مستقیم نظامی بپردازد و اسرائیل باید قادر باشد از خود دفاع کند؛ هرچند آمریکا می‌تواند نقش حامی را ایفا کند، اما نه تا حدی که خود وارد درگیری‌های نظامی شود.
از این رو، به نظر می‌رسد نتانیاهو برای پیشبرد این سیاست در داخل آمریکا و متقاعد کردن ترامپ به ورود به درگیری با ایران، مسیر دشواری در پیش دارد. حتی در صورت وقوع درگیری، بعید است که آمریکا همانند دفعات گذشته به‌طور گسترده وارد عمل شود، از اسرائیل حمایت نظامی مستقیم به عمل آورد یا متحدان خود در منطقه و اروپا را برای مقابله با حملات پهپادی و موشکی ایران بسیج کند؛ مگر آنکه نتانیاهو بتواند اسناد و مدارکی بسیار متقن ارائه دهد که نشان دهد برنامه موشکی ایران به سطحی از تهدید رسیده است که امنیت خاک ایالات متحده آمریکا را نیز به‌طور مستقیم در معرض خطر قرار می‌دهد. با این حال، به نظر می‌رسد ارائه چنین اسنادی از سوی نتانیاهو بعید باشد و احتمال اینکه وی بتواند ثابت کند ایران تهدیدی جدی و مستقیم برای خود آمریکا محسوب می‌شود، چندان بالا نیست.
هرگونه درگیری در منطقه می‌تواند پیامدهای گسترده و غیرقابل پیش‌بینی داشته باشد
اقناع رئیس‌جمهوری که خود را رئیس‌جمهور صلح می‌نامد برای آغاز درگیری جدید؛ تا چه میزان می‌تواند به اعتبار آمریکا صدمه وارد کند؟
ترامپ تلاش گسترده‌ای دارد تا خود را به‌عنوان قهرمان صلح معرفی کند. وی به‌شدت در موضوع جنگ اوکراین و روسیه فعال است و هم‌زمان تلاش می‌کند خواسته‌های خود را به اوکراین تحمیل کند تا برای خود دستاوردسازی سیاسی انجام دهد. چنانچه ترامپ بتواند در اروپا به ایجاد صلح دست یابد، این امر یک دستاورد بسیار بزرگ برای او محسوب خواهد شد. در حال حاضر نیز در رابطه با ونزوئلا، ترامپ سیاست فشار بدون جنگ را دنبال می‌کند و می‌کوشد دولت ونزوئلا را وادار به عقب‌نشینی و تسلیم کند.
بعید به نظر می‌رسد که آمریکا بخواهد نیروی نظامی در ونزوئلا مستقر کند. در عوض، از طریق تحریم‌های شدید اقتصادی، تحریم نفتی و اعمال فشارهای گسترده، این سیاست را پیش می‌برد. طبیعی است که در شرایط کمبود مواد غذایی ــ که پیش‌تر نیز تجربه شده است ــ و ناتوانی در فروش نفت، مشکلات جدی برای ونزوئلا به وجود آید؛ به‌ویژه آنکه این کشور از تنوع تولید داخلی برخوردار نیست و یکی از بزرگ‌ترین واردکنندگان در منطقه محسوب می‌شود. بر این اساس، آمریکا راهبردی را اتخاذ کرده است که از طریق فشار، تغییراتی در ونزوئلا ایجاد کند؛ تغییراتی که به‌عنوان یک دستاورد صلح‌آمیز تلقی شود، نه نتیجه‌ای حاصل از جنگ و کشتار.
در خصوص غزه نیز تلاش‌هایی در جریان است تا به نوعی آرامش برقرار شود و در چارچوب منافع خود، خونریزی و کشتار متوقف گردد. به همین قیاس، در رابطه با ایران نیز به نظر می‌رسد ترامپ تمایل دارد همین سیاست را ادامه دهد، مگر آنکه حادثه یا اتفاقی خاص رخ دهد که او را ناگزیر به انجام اقدامی نظامی کند؛ مشابه آنچه در جریان جنگ دوازده‌روزه رخ داد. با این حال، به اعتقاد من، ترامپ اساساً تمایلی ندارد که چنین وضعیتی به وجود آید، زیرا نتیجه آن کاملاً نامشخص است.
باید توجه داشت که موضوع صرفاً به ایران و اسرائیل یا حتی ایران و آمریکا محدود نمی‌شود. آمریکا در منطقه دارای پایگاه‌های متعدد، متحدان مختلف، منافع نفتی گسترده و مسیرهای حیاتی کشتیرانی است. بخش قابل توجهی از انرژی جهان از طریق تنگه هرمز منتقل می‌شود و هرگونه درگیری می‌تواند پیامدهای گسترده و غیرقابل پیش‌بینی داشته باشد. از این رو، مسئله به‌هیچ‌وجه ساده نیست و نتیجه چنین درگیری‌ای مشخص نخواهد بود. به همین دلیل، ترامپ تمایلی ندارد وارد مسیری شود که بنیان آن سست و پرریسک است. در نتیجه، کار نتانیاهو در متقاعد کردن ترامپ بسیار دشوار است و بعید به نظر می‌رسد این امر محقق شود، مگر آنکه حادثه یا رویداد غیرمنتظره‌ای رخ دهد که ترامپ را ناگزیر به اتخاذ چنین تصمیمی کند.

عدم اشاره به برنامه موشکی ایران در سند امنیت ملی آمریکا موجب نگرانی و حساسیت اسرائیلی‌ها شده است
برنامه موشکی ایران مهمترین ابزار تهران برای ایستادن در برابر تجاوز رژیم اسرائیل است و در هفته‌های اخیر اسرائیل و آمریکا برای محدودسازی در تقلا هستند. واکنش ایران به این خواسته‌ها چه چارچوبی باید داشته باشد؟
موضوع برنامه موشکی ایران اخیراً از سوی اسرائیلی‌ها برجسته‌سازی و به‌نوعی بزرگ‌نمایی شده است. هدف از این اقدام، حساس کردن ترامپ و دولت آمریکا نسبت به این مسئله است. به نظر می‌رسد این سیاست اسرائیل را می‌توان بر اساس چند علت اصلی تحلیل کرد. نخست آنکه واقعیت این است که موشک‌های ایران، تقویت و توسعه برنامه موشکی این کشور، به‌طور جدی امنیت اسرائیل را به خطر انداخته است. درست است که ایران در روزهای ابتدایی جنگ غافلگیر شد و ضربات سنگینی را متحمل گردید، اما از روز دوم و سوم به‌تدریج وضعیت ایران بهبود یافت و هرچه به روزهای پایانی جنگ نزدیک می‌شدیم، شرایط به نفع ایران تغییر می‌کرد. حملات موشکی ایران علیه اسرائیل برای طرف اسرائیلی غافلگیرکننده بود و آنان چنین سطحی از هزینه‌زایی این حملات را پیش‌بینی نکرده بودند. محاسبات اسرائیل عمدتاً بر اساس تجربه عملیات‌های «وعده صادق ۱ و ۲» شکل گرفته بود و تصور می‌کردند که در صورت انجام حملات غافلگیرانه علیه ایران، نهایت واکنش ایران شلیک موشک‌هایی با تأثیر محدود خواهد بود. با این حال، از زمان جنگ ۱۹۴۸ تاکنون، شهرهای مهم اسرائیل چنین ضرباتی را تجربه نکرده بودند. با توجه به وسعت جغرافیایی محدود اسرائیل، این حملات برای این رژیم بسیار سنگین و پرهزینه بود. از این رو، نتانیاهو در گام نخست تلاش می‌کند آمریکا را متقاعد سازد که برنامه موشکی ایران باید از بین برده شود.
دوم آنکه برنامه موشکی ایران به مانعی جدی برای ادامه سیاست‌های اسرائیل در قبال برنامه هسته‌ای ایران تبدیل شده است. موشک‌هایی که ایران در حال توسعه آن‌هاست، تا حد زیادی توان بازدارندگی ایجاد کرده و امکان انجام حملات مستقیم اسرائیل را محدود ساخته است. اسرائیل بر این باور است که ایران در نهایت روند غنی‌سازی خود را ادامه خواهد داد. در حال حاضر، ایران دارای حدود ۴۰۸ کیلوگرم اورانیوم با غنای ۶۰ درصد است و بعید است از این مسیر عقب‌نشینی کند. با این حال، وجود این توان موشکی و تجربه جنگ دوازده‌روزه، نوعی احتیاط جدی در سیاست خارجی اسرائیل ایجاد کرده است.
به نظر می‌رسد نتانیاهو به این جمع‌بندی رسیده است که برای آنکه در آینده بتواند در مسئله هسته‌ای ایران دست بالا را داشته باشد و هر زمان که بخواهد اقداماتی نظیر حمله، ترور یا سایر اقدامات بازدارنده را انجام دهد، ابتدا باید برنامه موشکی ایران را از میان بردارد. یکی از دلایل تمرکز فعلی اسرائیل بر مسئله موشکی ایران نیز همین موضوع است؛ به این معنا که اسرائیل می‌کوشد آمریکا را قانع کند تا در تضعیف توان موشکی ایران با این رژیم همراهی کند و در نهایت، زمینه تضعیف برنامه هسته‌ای ایران فراهم شود.
نکته مهم دیگر آن است که در سند امنیت ملی آمریکا که اخیراً منتشر شده و نسبت به اسناد مشابه روسای‌جمهور پیشین تفاوت‌هایی دارد، نسبت به مسئله هسته‌ای ایران حساسیت نشان داده شده است، اما در خصوص برنامه موشکی ایران، اشاره قابل توجهی صورت نگرفته است. این در حالی است که نتانیاهو پیش‌تر در چند مصاحبه اعلام کرده بود ایران در حال ساخت موشک‌هایی با برد حدود ۸ هزار کیلومتر است که می‌تواند اروپا و حتی آمریکا را هدف قرار دهد. عدم اشاره به برنامه موشکی ایران در سند امنیت ملی آمریکا موجب نگرانی و حساسیت اسرائیلی‌ها شده است. به همین دلیل، آنان در مقطع کنونی تلاش می‌کنند با بزرگ‌نمایی تهدید موشکی ایران، توجه و حساسیت دولت آمریکا را نسبت به این موضوع افزایش دهند و زمینه همراهی واشنگتن با سیاست‌های مدنظر اسرائیل را فراهم کنند.

منبع خبر : شبکه العالم | https://fa.alalam.ir

** انتشار مطالب دیگر رسانه ها در این سایت صرفا جهت اطلاع پیدا کردن مخاطبان از اخبار منتشر شده در فضای مجازی است و رسانه نکته آنلاین، خبر ذیل را تایید یا رد نمی کند.